پرتره ترامپ که مورد انتقاد خودش بود، از ساختمان کنگره کلرادو حذف شد

avatar
HR Admin دنبال کردن
منتشر شده توسط مدیر
1 حداقل زمان مطالعه
۱۴۰۴/۰۲/۱۵
10
Wishlist icon

این نقاشی به عنوان بخشی از مجموعه پرتره‌های رؤسای جمهور آمریکا به نمایش گذاشته شده بود. اگرچه مشخص نیست که آیا انتقاد ترامپ از این اثر دلیل مستقیم حذف آن بوده است یا نه، اما این تصمیم بحث‌هایی درباره نحوه نمایش چهره‌های سیاسی در فضاهای عمومی برانگیخته است.


10
Wishlist icon

0/200

مقاله های مرتبط
 پویش در بازار هنر متحول: از ارزش‌گذاری‌های سنتی تا اختلالات دیجیتال
پویش در بازار هنر متحول: از ارزش‌گذاری‌های سنتی تا اختلالات دیجیتال

پویش در بازار هنر متحول: از ارزش‌گذاری‌های سنتی تا اختلالات دیجیتال

بازار هنر همواره تقاطعی منحصربه‌فرد میان خلاقیت، فرهنگ و تجارت بوده است؛ تحولی که از نظام حمایتگری به اکوسیستمی جهانی و سوداگرانه تکامل یافته است. در گذشته، هنرمندان متکی به حامیان مالی بودند و کارهایشان با اهداف فرهنگی یا مذهبی خلق می شد، فارغ از فضای سرمایه‌گذاری سفته بازی که امروز بخش عمده‌ی بازار هنر را تعریف می‌کند. بااین‌حال، به‌مرورزمان، هنر از یک اثر صرفا فرهنگی به یک دارایی با ارزش مالی قابل توجه تبدیل شده است. این گذار از حمایتگری به تجارت نهادینه شده، که با نوآوری‌های فناورانه تقویت شده، بازاری پیچیده و غالباغیرشفاف پدید آورده است. فرآیند ارزش گذاری در بازار هنر مشتمل بر عوامل ذهنی مانند شایستگی هنری و اعتبار است و همچنین عناصر عینی مانند سوابق حراجی و روندهای اقتصادی را در بر می‌گیرد. امروزه این بازار با ترکیبی از میراث تاریخی، پویایی‌های اقتصادی، و فناوری‌های دیجیتال جدید پیش می‌رود. همگام با تحول بازار، ابزارها و چارچوب‌های ارزیابی و خرید هنر نیز متحول شده‌اند. در این مقاله، عوامل موثر بر ارزش‌گذاری هنر را بررسی می‌کنیم، دگردیسی تاریخی بازار هنر را ردیابی می‌نماییم، و نقش فناوری در شکل‌دهی به آینده‌ی قیمت‌گذاری هنر را تحلیل خواهیم کرد. [1]


پویایی‌های پیچیده‌ی ارزش‌گذاری هنر

قیمت‌گذاری کارهای هنری حاصل ترکیبی از عوامل ملموس و ناملموس است که بسیاری از آنها ریشه در سلیقه ذهنی خریداران و همچنین چشم‌انداز کلی اقتصادی دارند. ارزش‌گذاری هنر تعادلی ظریف میان اعتبار هنرمند، کمیابی کار، سابقه‌ی مالکیت، و شرایط کلی بازار است. این عوامل به‌گونه‌ای ترکیب می‌شوند که قیمت‌گذاری هنر را هم‌زمان بسیار سوداگرانه و نامطمئن جلوه می‌دهند. [۲] همان‌طور که «کلوئی وادینگتون»[۳]، شریک «گالری تیموتی تیلور»[۴] در لندن، توضیح می‌دهد: «هیچ عاملی نباید به‌صورت مجزا یا مهم‌تر از دیگران در نظر گرفته شود. ارزش‌گذاری یک کار هنری ترکیبی از عوامل متعدد است: شناسایی نهادی، تقاضای بازار، مرحله‌ی حرفه‌ای هنرمند، وضعیت اثر، اصالت، رسانه و ...» (آرتسی، بدون تاریخ) این رویکرد به ارزش‌گذاری، تعامل پیچیده‌ی عناصری را برجسته می‌سازد که به ارزش بازار یک اثر هنری کمک می‌کنند. [۵]

اعتبار هنرمند و مرحله‌ی حرفه‌ای

یکی از تاثیرگذارترین عوامل در تعیین قیمت یک اثر هنری، اعتبار هنرمند است. مرحله‌ی حرف‌های، شناسایی نهادی، نمایشگاه‌ها، و دستاوردهای شخصی هنرمند همگی ارزش بازار اثر را ارتقا می‌دهند. هنرمندهای نوپا ممکن است با قیمت‌های پایین شروع کنند، اما با کسب شناخت از طریق نمایشگاه‌های انفرادی، بینال‌ها، یا تحسین منتقدان، کارهایشان ارزشمندتر می‌شود. کار هنرمندهای سرشناس با ارتباط تاریخی یا فرهنگی قوی، اغلب به قیمت‌های ممتاز فروخته می‌شوند، به‌ویژه اگر در نهادهای معتبر به نمایش گذاشته شده یا از طریق حراج‌های مشهور فروخته شده باشند. [۶]

در بازار ثانویه، ارزش‌گذاری کار یک هنرمند تحت‌تاثیر نتیجه‌ی حراج‌ها قرار می‌گیرد که به‌عنوان معیارهای عمومی قیمت عمل می‌کنند. حراجی‌ها مانند «ساتبی و کریستی»[۷] این قیمت‌ها را رصد می‌کنند و به خریداران و مجموعه‌داران درک ملموسی از ارزش مالی اثر ارائه می‌دهند. برای مجموعه‌داران و سرمایه‌گذاران، درک این معیارهای بازار کلیدی است. سابقه‌ی حراج‌ها، به‌ویژه برای «هنرمندهایی که به دلیل شهرت و تقاضای بالا»[۸]، اغلب بر قیمت‌گذاری کار کمتر شناخته شده در همان ژانر یا سبک تاثیر می‌گذارند. [۹]


نقش پیشینه (سابقه‌ی مالکیت)

پیشینه، یا تاریخچه‌ی مالکیت یک اثر هنری، عنصری حیاتی دیگر در تعیین ارزش آن است. پیشینه مستند می‌تواند اصالت اثر را تایید کند و اطمینان دهد که اثر جعلی یا دزدی نیست. کارهایی با پیشینه پر آتیه مانند آنهایی که قبلا متعلق به مجموعه‌داران مشهور، نمایشگاه‌های معتبر، یا بسترهای تاریخی بوده‌اند معمولا با قیمت‌های به‌مراتب بالاتری عرضه می‌شوند. [۱۰]

مفهوم پیشینه به‌ویژه در بازار ثانویه حیاتی است، جایی که آثار بارفروش شده اغلب دارای تاریخچه‌ای تاییدشده هستند. برای مثال، تابلویی که زمانی متعلق به یک چهره‌ی مشهور بوده یا بخشی از مجموعه‌ی موزهای برجسته بوده است، معمولا برچسب قیمتی بالاتری دارد. حراجی‌ها مانند ساتبی اغلب بر اهمیت کارهای «تازه‌وارد به بازار»[۱۱] تاکید می‌کنند کارهایی که پیش‌ازاین هرگز عرضه نشده‌اند و بنابراین فاقد سابقه‌ی پیشین در مزایده هستند. این کارها به دلیل کمیابی و پیشینه می‌توانند منجر به جنگ قیمتی شوند و لایه‌های دیگری از جذابیت به آنها اضافه کنند. [۱۲]

مدیر
۱۴۰۴/۰۲/۲۸
جُرجا اُکیف-هویت هنری و تنش‌های مدرنیستی- ۱۹۷۲–۱۹۲۰
جُرجا اُکیف-هویت هنری و تنش‌های مدرنیستی- ۱۹۷۲–۱۹۲۰

 بخش اول: کشمکش استیگلیتس-اُکیف (۱۹۲۹–۱۹۲۰)
تنش‌های نهفته در پروژه‌ی عکاسی «اَلفرد استیگلیتس»[۱] که هم‌زمان هم ستایشگر نبوغ «جُرجا اُکیف»[۲] بود و هم محدودکننده‌ی آن ـ بین سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۵ به نقطه گسست رسید. علی‌رغم بیانیه‌های مانیفست‌گونه‌ی استیگلیتس علیه «ابهام گرایی»، مطالعات عکاسی او از بدن برهنه‌ی اُکیف، به طرزی متناقضی زیبایی‌شناسانه باقی ماند. نوع ترکیب‌بندی این کارها، بین این دو فاصله عاطفی ایجاد می‌کرد، درحالی‌که مدعی آشکارکردن حقایق صمیمانه بودند.[۳]

با افزایش جذابیت عمومی برای رابطه هنری-شخصی آنها (که با نمایشگاه‌هایی مثل «هفت آمریکایی» در ۱۹۲۶ تشدید شد)، اُکیف به‌تدریج از چهره «زن-کودک» ساخته شده توسط استیگلیتس فاصله‌گیری هدفمندی را آغاز کرد. این مقاله، مقاومت او را از طریق تحولات محوری تحلیل می‌کند: ازجمله عقب نشینی فزاینده او به نیومکزیکو و استفاده طعنه‌آمیز از نمادگرایی واژینالی، که منتقدان در نقاشی‌های گُل‌های عظیم او تحمیل کرده بودند.

این مقاومت فزاینده در پرتره ی اُکیف توسط استیگلیتس در سال ۱۹۲۱ (تصویر ۱) به‌صورت تصویری متجلی می شود؛ جایی که اُکیف با ناراحتی آشکار، یک برنز ماتیس را در دست گرفته ـ کاری که در گالری ۲۹۱ به‌عنوان نمونه بارز بدوی‌گرایی مدرنیستی نمایش داده شده بود. این پیکره که براساس مطالعات ماتیس از مجسمه‌های آفریقایی ساخته شده بود، حالا جای «قاشق» را به‌عنوان نماد هویت «بدوی» اُکیف گرفته است. اما این چیدمان جدید تفاوت چشمگیری دارد: اُکیف با چهره‌ای درهم‌رفته و نگاهی معترض، از پیکره‌ی کوچکِ روی‌گردان است و آن را با اکراه در دست گرفته، گویی حضور این شی برای او بار سنگینی است. برخلاف عکس‌های برهنه پیشین، او یک لباس سفید ساده پوشیده که اگرچه تقابل تاریکی-روشنی را حفظ کرده، اما شدت اعتراف‌گونه عکس‌های قبلی را از بین برده است.[۴ ]

در طول دهه ۱۹۲۰، پرتره‌های استیگلیتس اغلب اُکیف را در لباس‌های تیره نشان می‌داد ـ با ویژگی‌های پوشانده شده، موها زیر کلاه پنهان، و چهره‌ای که اغلب حامل غم یا اندوه بود (تصویر ۲). در تضاد با این تصویرهای خشن، استیگلیتس همچنان کارهای او را در چارچوبی ارُتیک و فرویدی تحلیل می‌کرد و به این ترتیب، حس جنجال‌برانگیز نمایشگاه ۱۹۲۱ خود را تقویت می‌نمود.[۵] اُکیف که با بیماری‌های مکرر و نقدهای تند مواجه بود، در سکوت رنج می‌کشید و امیدوار بود تفسیرهای ناخواسته جنسیتی به‌تدریج محو شوند.[۶]

 

ابداعات نقاشانه او بین سالهای ۱۹۲۳ تا ۱۹۳۳، درعین‌حال که نوآوری ارائه می‌کردند، به‌شکلی پنهان به تقابل با کلیشه «زن-کودک» پرداختند. در این تغییرات فرمال، شاهدیم که اُکیف عناصر جنسیتی را، از هویت خود به‌عنوان الگوهای کهن زنانه‌ی مدرنیسم حذف می‌کند.[۷]

 

 

 

تصویر ۱ (چپ): اَلفرد استیگلیتس، جرجا اکیف با مجسمه برنزی ماتیس، ۱۹۲۱، چاپ پالادیوم، ابعاد صفحه: ۲۴٫۱ × ۱۹ سانتیمتر (۹ ۱/۲ × ۷ ۱/۲ اینچ)، ابعاد مونتاژ: ۵۶٫۵ × ۴۶٫۴ سانتیمتر (۲۲ ۱/۴ × ۱۸ ۱/۴) اینچ.

تصویر ۲ (راست): اَلفرد استیگلیتس، جرجا اکیف؛ یک پرتره، ۱۹۲۲، چاپ پالادیوم، ۷ ۷/۱۶ × ۹ ۷/۱۶ اینچ (۱۸٫۹ × ۲۴ سانتیمتر).

 

 

 

 
 

 

بخش دوم: آزمون‌ و خطاهای اجرایی و نوآوری‌ها درفضای هنرمند (۱۹۲۰–۱۹۲۹)                                           

اُکیف موتیف‌ها را به‌صورت مجموعه توسعه داد و با دستکاری رنگ و فرم، امکان‌های بیانی را کاوش کرد. تنظیم قاب تصویری او که از لنز دوربین تاثیر می‌گرفت به‌طور متناوب روابط فضایی را گسترده یا فشرده می‌کرد و باعث بی‌ثباتی در انتظارات بیننده می‌شد. در تابلوهای دهه‌ی ۱۹۲۰، او دیدگاهش را به‌صورت بنیادین تغییر داد: گاه به بالا به آسمان و درختان خیره شد، گاه به پایین به زمین، و گاه به صورت جانبی چرخید، گویی در جای خود می‌چرخید. تجربه‌های فضایی او، افق‌گرایی سنتی در منظره‌پردازی را برهم زد و دریاچه‌ی جُرج را به عنوان دورنمای وسیع از انرژی‌های ناب بازنمایی کرد. (تصویر ۳)[۸]

در اواخر دهه‌ی ۱۹۲۰، لبه‌های کارهای او در حرکات موج‌دار گُل‌ها محو شدند و خطوط آهنگین را به عنوان زبان زنانگی به کمال رساندند. مارپیچ‌های انتزاعی ۱۹۱۵، که اُکیف آن‌ها را به‌عنوان بیان درون‌گرایی بازآفرینی کرده بود، این‌بار به‌صورت ارگانیک در طبیعت ظاهر شدند. در کار «دایره‌ی خاکستری-آبی و سیاه-صورتی»[۹] (تصویر ۴)، فرم مارپیچ، جادوی عروسک کاچینا(نماد معنوی و آیینی در سنت بومیان هوپی در آمریکای شمالی ) را تداعی می‌کند و گرداب آن، چشم بیننده را به ریتمی چرخشی می‌کشاند. این درگیری بدنی که در آن بیننده احساس غرق‌شدن در حرکت نقاشی را دارد-در تاثیرگذاری کارهای او نقشی محوری ایفا می‌کند.[۱۰]

 

  

تصویر۳: جرجا اکیف، رگه‌های قرمز، زرد و سیاه، ۱۹۲۴، رنگ روغن روی بوم، ۳۹ ۳/۸ × ۳۱ ۳/۴ اینچ (۱۰۰ × ۸۰٫۶ سانتیمتر).

 

تصویر ۴: جرجا اکیف، دایره‌ای خاکستری، آبی و سیاه-صورتی، ۱۹۲۹، رنگ روغن روی بوم، ۳۶ × ۴۸ اینچ (۹۱٫۴ × ۱۲۱٫۹ سانتیمتر).

 

 

 

بخش سوم: تصویر گُل‌ها و دریافت انتقادی (دهه‌ی ۱۹۲۰–۱۹۳۰)

در دهه‌ی ۱۹۲۰، جُرجا اُکیف کاوش نمادین خود را در زمینه‌ی تصویر گُل‌ها آغاز کرد-موضوعی که دغدغه‌های محوری هنری او را متبلور ساخت. در حالی که گُل‌ها به‌طور سنتی به حوزه‌ی نقاشان زن غیرحرفه‌ای محدود می‌شدند، اُکیف به‌شیوه‌ای انقلابی آن‌ها را بازتعریف کرد و گلبرگ‌هایی خلق نمود که گویی از قاب بوم فراتر می‌کشیدند و آناتومی تولیدمثل آن‌ها را با شدتی تقریبا تهاجمی بزرگ‌نمایی می‌کرد. استفاده‌ی او از رنگ‌های زنده و اشباع‌شده که خود به‌طور تحریک‌آمیزی آن‌ها را «به‌طرز باشکوهی مبتذل» توصیف می‌کردو بیشتر انتظارات مرسوم را برهم زد.[۱۱]

این رویکرد جسورانه تفسیرهایی به‌شدت جنسیتی‌شده را از سوی منتقدان معاصر برانگیخت. برای مثال، «پُل رُزنفلد»[۱۲] انتزاع‌های او را افشاگر «راز جنسیت زنانه» خواند، در حالی که «هِنری مَک‌براید»[۱۳] در سال ۱۹۲۷ او را «کاهنه‌ی رازها» نامید. به‌طور مشابه، «لویی کالُنیم»[۱۴] در سال ۱۹۲۸ ادعا کرد که کارهای اُکیف، زنانگی ساختگی تمدن را کنار می‌زند تا جوهره‌ای نخستین و «طبیعی» را آشکار سازد. با این حال، چنین خوانش‌هایی اغلب هنر او را با مفاهیم ذات‌گرایانه‌ی زنانگی درهم می‌آمیخت-تقلیلی که اُکیف به‌شدت با آن مخالفت می‌کرد.[۱۵]

در میان برجسته‌ترین کار گُل‌های او، مجموعه‌ی « شیپوری وحشی»[۱۶] (شامل شش نقاشی در ابعاد مختلف) به‌روشنی نشان‌دهنده‌ی زیر پا گذاشتن قراردادهای هم‌زمان گیاه‌شناسی و جنسیتی است. این مجموعه به‌تدریج از نمای بیرونی گُل به بررسی تقریبا میکروسکوپی پرچم‌ها و مادگی آن می‌رسد. نقاشی حاضر (تصویر ۵) نمونه‌ی بارزِ دستکاری اُکیف در مقیاس و ابهام فضایی است: فضای درونی گُل بر ترکیب‌بندی مسلط است و مرزهای میان درون و بیرون، حجم و خلا را محو می‌کند. خلاهای نیلی‌رنگ در گوشه‌های بوم، فرم مرکزی را در بر می‌گیرند، در حالی که سیاهی مطلق هسته‌ی گلبرگ، گویی پرتگاهی را تصویر می‌کند که با برآمدگی‌ای شعله‌مانند سوراخ شده است. فرم مادگیِ، میان صلابتی فالیک و عمقی غارگونه در نوسان است و هرگونه تفسیر قطعی را ناممکن می‌سازد.[۱۷]

این ابهام‌های فرمی، به نوعی، بازتابی از دوگانگی دوجنسی در کارهای اُکیف هستند که هرگونه خوانش ساده‌انگارانه‌ی جنسیتی را به چالش می‌کشند. او اصرار منتقدان بر وجود نمادگرایی «زنانه» را رد می‌کرد و استدلال می‌نمود که چنین تفسیرهایی ابعاد استعاری گسترده‌ترکارهایش-یعنی پیوند میان بدن، طبیعت و چشم‌انداز را کمرنگ می‌سازند. از نگاه اُکیف، استعاره صرفا یک سبک نبود، بلکه رویکردی معرفت‌شناسانه بود؛ ابزاری برای درک یک واقعیت از طریق واقعیتی دیگر. مجموعه‌ی شیپوری وحشی، همچون برترین کارهای او، بینندگان را فرامی‌خواند تا آنچه آشناست را از این منظر آشفته‌ساز بازبینی کنند.[۱۸]

   

تصویر ۵: جرجا اکیف، شیپوری وحشی شماره ۴، ۱۹۳۰، رنگ روغن روی بوم، ۴۰ × ۳۰ اینچ (۱۰۱٫۶ × ۷۶٫۲ سانتیمتر(.

 

 

بخش چهارم: هویت آمریکایی و دوران متاخر (۱۹۳۰–۱۹۷۲)

از نیویُرک تا نیومکزیکو: تحول در دیدگاه‌ها (دهه‌ی ۱۹۲۵–۱۹۳۰)

در سال ۱۹۲۵، پس از ازدواج با استیگلیتس، این زوج به طبقات بالای هتل شلتون نقل مکان کردند، جایی که اُکیف مجموعه‌ی نمادین خود از منظره‌های شهری و آسمان‌خراش‌های نیویُرک را آغاز کرد. این کارها به‌عنوان پروژه‌ای زیرپوستی و مرزشکن در جنسیت، استقلال او را در جنبش مدرنیستیِ مردسالار تثبیت کرد (تصویر ۶). تا سال ۱۹۲۹، مسیر هنری او با قبول دعوت مابل داج (حامی نامدار آوانگارد نیویُرک) برای سفر به نیومکزیکو، تحولی شگرف یافت. چشم‌اندازهای خشن و بی‌پیرایه‌ی این منطقه جرقه‌ی پیوندی ژرف را زد و نقطه‌ی آغاز «اسطوره‌ی اُکیف» و پیوند همیشگی او با جنوب غرب آمریکا شد.[۱۹]

 

تصویر ۶: جرجا اکیف، شلتون با لکه های خورشیدی، نیویُرک، ۱۹۲۶، رنگ روغن روی بوم، ۱۲۲.۶ × ۷۶.۹ سانتیمتر (۴۸ ۱/۴ × ۳۰ ۱/۴ اینچ.)

 

 

در نیومکزیکو، اُکیف از گسست، کنایه و همنشینی‌های سوررئال بهره جست و زیبایی غریب بیابان را، در کارهایی متجلی ساخت که مرزهای میان بدن و چشم‌انداز را محو می‌کردند. برای نمونه، کار «درخت جرالد»[۲۰](تصویر ۷) با فرم‌های خشک‌شده‌ای تصویر شده که شاخه‌هایشان به سوی آسمان پیچ خورده‌اند واستعاره‌ای حسی از تنهایی و اشتیاق هستند.[۲۱]

 

  

 

تصویر ۷: جرجا اکیف، درخت جرالد I ، ۱۹۳۷، رنگ روغن روی بوم، ۴۰ × ۳۰ ۱/۸ اینچ (۱۰۱.۶ × ۷۶.۵ سانتیمتر).

 

 

به چالش کشیدن روایت‌های آمریکایی (دهه‌های ۱۹۳۰–۱۹۴۰)

تعامل اُکیف با هویت آمریکایی به‌صورت مستقیم با روایت‌های هنری مسلط آن دوره در تقابل بود. در حالی که همتایان شرقی او با تصویرهای کلیشه‌ای از مزرعه‌ها و دام‌ها، «صحنه‌ی آمریکایی» را ثبت می‌کردند، غوطه‌وری بی‌واسطه‌ی او در جنوب غرب، ساختگی بودن چنین تصورات شهری را آشکار ساخت.[۲۲] در خلال کشمکش ملی‌گرایانه‌ی فرهنگی دهه‌ی ۱۹۳۰، او نمادگرایی جنوب غرب را بازتعریف کرد: استخوان‌های لگن که بر فراز خلاهای لاجوردی قاب می‌شدند و جمجمه‌های قوچ‌هایی که بر فراز فلات‌های فرسایش‌یافته شناور بودند، همزمان هم کاوشی صادقانه و هم نقدی زیرکانه به انتظارات بومی‌گرایانه ارائه می‌دادند.[۲۳] نقاشی «جمجمه‌ی گاو با رُزهای کالیکو،۱۹۳۱»(تصویر ۸)، نمونه‌ای از تجسم دیدگاه اومی باشد.[۲۴]

 

  

 

تصویر ۸: جرجا اکیف، جمجمه گاو با رزهای کالیکو، ۱۹۳۱، رنگ روغن روی بوم، ۹۱.۴ × ۶۱ سانتیمتر (۳۶ × ۲۴ اینچ).

 

پالت متبحرانه‌ی اُکیف در «مجموعه لگن»[۲۵](دهه ۱۹۴۰) به اوج خود رسید، جایی که استخوان‌های حیوانات، آسمان‌های بیابانی را همچون دروازه‌هایی به بی‌نهایتِ کیهانی قاب می‌گرفتند.(شکل ۹) همانگونه که در ۱۹۴۴ به «آنیتا پُلیتسر»[۲۶] نوشت: «به نظر می‌رسد استخوان‌ها گویی تیغه‌وار به قلب چیزی فرو می‌روند که با وجود فراخی و تهی‌بودنِ بیابان، به‌طرزی جاندار و تپنده زنده است.»(اُکیف، ۱۹۸۷، ص. ۲۱۱)[۲۷]

 


رادیکالیسم متاخر و میراث هنری (دهه‌های ۱۹۴۰–۱۹۷۲)

دوران پایانی کار اُکیف دو گسست بنیادین را تجربه کرد:

۱. مناظر «مکان سیاه» (دهه‌های ۱۹۴۰–۱۹۵۰):
فرم‌های زمین‌شناختی در این کارها با امواج مواج خاکستری و صورتی محو می‌شدند، که اگرچه طنینی از انتزاع‌های گُل‌گونه‌ی پیشین او داشتند، اما با بحران‌های محیط‌زیست بازتعریف می‌شدند.

۲. دیوارنگاره‌ها «آسمان بالای ابرها» (۱۹۶۵–۱۹۶۷):
نقاشی های اُکیف در آستانه ۸۰ سالگی، تابلوهای ۲۴ فوتی هستند که چشم‌اندازهای زمینی را رها کرده و تکرار مینیمالیستی را با جستجوی همیشگی او برای فرم‌های ناب درهم می‌آمیختند.[۲۸]

 

اُکیف تا سال ۱۹۷۲ قبل از اینکه بینایی اش را از دست دهد، به خلق انتزاع‌های جسورانه با ذغال ادامه داد و به شکل متناقضی به زبان تقلیل‌یافته‌ی کارهای ۱۹۱۵ خود بازگشت. این سفر دایره‌وار - از انتزاع به بازنمایی و بازگشت دوباره - میراث او را به عنوان نوآوری بی‌امان در طول شش دهه تثبیت کرد.[۲۹]

 

بخش پنجم: میراث جُرجا اُکیف

اُکیف همواره از برچسب «هنرمند زن» گریزان بود، درحالیکه کارهایش به کلی از این دسته‌بندی فراتر رفت. با تقلیل جهان طبیعی به فرم‌های انتزاعی، او نمادهای ماندگاری آفرید که در اسطوره‌شناسی هنر آمریکا تنیده شدند. در حال حاضر بخش عمده‌ای از کارهای او که گواهی بر جاودانگی فرهنگی اوست در «موزه جُرجا اُکیف» [۳۰] در سانتافه نگهداری می‌شود.[۳۱]

اگرچه محبوبیت اُکیف در میانه‌ی قرن کاهش یافت، نمایشگاه بازنگری کارهایش در «موزه ویتنی»[۳۲] دهه ۱۹۷۰ بار دیگر توجه همگان را به او جلب کرد و میراثش را با جنبش فمینیستی آن دوران پیوند زد. در ۸۴ سالگی، اگرچه بینایی مرکزی خود را از دست داده بود، همچنان نقاشی می‌کرد و با آبرنگ، طراحی مداد و سفالگری کار می‌کرد. کارهای پایانی او که به خطوط انتزاعی محض تقلیل یافته بودند، یادآور سادگی بنیادین طراحی‌های ذغالی سال ۱۹۱۵ او بودند و بدین ترتیب چرخه‌ی شصت ساله‌ی سفر هنری‌اش به کمال رسید.[۳۳]

در طول هفت دهه فعالیت هنری، اوکیف به عنوان چهره‌ای محوری در حلقه استیگلیتس، مدرنیسم آمریکایی را شکل داد، در حالی که همواره از محدودیت‌های جنسیتی فراتر رفت. اگرچه او تفسیرهای فمینیستی صریح از نقاشی‌های گل‌هایش را رد می‌کرد، هنرمندانی مانند جودی شیکاگو و میریام شاپیرو[۳۴] از نمادگرایی زنانه‌ای که در این کارها می‌دیدند، الهام گرفتند. با خلق بیش از ۲۰۰۰ کار هنری، این حجم عظیم تولید هنری، او را به عنوان نیرویی پیشگام تثبیت کرد موزه جُرجا اُکیف، اولین موسسه‌ی آمریکایی اختصاص یافته به یک هنرمند زن - با مرکز تحقیقاتی و برنامه‌های بورسیه‌اش، گواهی بر تاثیر شگرف او و نقش مستمرش در پیش‌برد پژوهش‌های هنری است.[۳۵]

 

 

 

 

 

 منابع

1.        Alfred Stieglitz (1864 US–1946 US)

2.      Georgia O’Keeffe (1887 US–1986 US)

3.      Stieglitz, Alfred. (1926) [Letter to Herbert Seligmann, 22 February 1926]. In: Seligmann, H.J. (1966) Alfred Stieglitz Talking. New Haven: Yale University Press, pp. 61-62.

4.      Cauman, John. (2001) 'Henri Matisse, 1908, 1910, and 1912: New evidence of life'. In: Greenough, S. et al. Modern Art and America: Alfred Stieglitz and His New York Galleries. Washington: National Gallery of Art, p. 93.

5.      Epstein, Daniel Mark (2001) What Lips My Lips Have Kissed: The Loves and Love Poems of Edna St. Vincent Millay. New York: Henry Holt and Company, p. 135.

6.      James, Rebecca Salsbury (1963) [Letter to Georgia O'Keeffe], 6 September 1963. Georgia O'Keeffe Papers, Yale Collection of American Literature (YCAL), Beinecke Rare Book & Manuscript Library, Yale University.

7.      Oaks, Gladys (1930) 'Radical writer and woman artist clash on propaganda and its uses', New York World, 16 March, Women's section, pp.1, 3.

8.      O'Brien, Frances (1920s) [Interview notes with Georgia O'Keeffe], unpublished manuscript, pp.5, 18.

9.      Grey, Blue and Black- Pink Circle, 1929

10.   Kalonyme, Louis (1929) 'Georgia O'Keeffe', [Introduction to exhibition catalog]. Intimate Gallery, New York, pp. xxxiv-xl. Reprinted in: Lynes, Barbara Buhler (1999) Georgia O'Keeffe and Alfred Stieglitz: The Passionate Eye, pp.278-282.

11.      Miller, Angela, Berlo, Janet Catherine, Wolf, Bryan & Roberts, Jennifer (2024) 'The arts confront the new century: renewal and continuity (1900-1920)', in American Encounters: Art History and Cultural Identity. LibreTexts, pp. 407-411.  (Accessed: 1 April 2025).

12.    Paul Rosenfeld (1890 US–1946 US)

 

 

13.    Henry McBride(1867 US–1962 US)

14.   Louis Kalonyme (–1961 US)

15.   McBride, Henry (1929) 'Paintings by Georgia O'Keeffe: Decorative art that is also occult', New York Sun, 9 February, p.7. Reprinted in: Lynes, Barbara Buhler (1999) Georgia O'Keeffe and Alfred Stieglitz: The Passionate Eye, pp.295-296.

16.  Jack-in-the-Pulpit No. IV, 1930

17.    Miller, Angela, Berlo, Janet Catherine, Wolf, Bryan & Roberts, Jennifer (2024) 'The arts confront the new century: renewal and continuity (1900-1920)', in American Encounters: Art History and Cultural Identity. LibreTexts, pp. 407-411.  (Accessed: 1 April 2025).

18.   Ibid.

19.   Ibid.

20. Gerald's Tree I, 1937

21.    Pyne, Kathleen A. (1999) 'The Promise and the Burden of the Work of Art: Georgia O'Keeffe', in Modern Art and America: Alfred Stieglitz and His New York Galleries, edited by Sarah Greenough. Washington, DC: National Gallery of Art, p. 265.  (Accessed: 8 April 2025).

22.  Georgia O’Keeffe Museum (n.d.) The Horse’s Skull on Blue (1930)  (Accessed: 2 April 2025).

23.  Miller, Angela, Berlo, Janet Catherine, Wolf, Bryan & Roberts, Jennifer (2024) 'The arts confront the new century: renewal and continuity (1900-1920)', in American Encounters: Art History and Cultural Identity. LibreTexts, pp. 407-411. (Accessed: 1 April 2025).

24. Cow's Skull with Calico Roses, 1931

25. Pelvis Series, Red with Yellow, 1945

 

 

26. Anita Pollitzer (1894 US–1975 US)

27.  O'Keeffe, Georgia. Georgia O'Keeffe: Art and Letters. Edited by Jack Cowart, Juan Hamilton, and Sarah Greenough, National Gallery of Art, 1987, p. 211.

28. The Art Story Foundation (n.d.) Georgia O'Keeffe: Biography and Legacy [Online]. Available at: https://www.theartstory.org/artist/okeeffe-georgia/ (Accessed: 2 April 2025).

29. Ibid.

30. The Georgia O’Keeffe Museum

31.    WikiArt (n.d.) Georgia O'Keeffe  (Accessed: 2 April 2025).

32.  Whitney Museum

33.  The Art Story Foundation (n.d.) Georgia O'Keeffe: Biography and Legacy  (Accessed: 2 April 2025).

34. Judy Chicago (1939 US) and Miriam Schapiro (1923 Canada–2015 US)

35. The Art Story Foundation (n.d.) Georgia O'Keeffe: Biography and Legacy  (Accessed: 2 April 2025).

 

 

Images Sources:

Fig 1 Source: NGA.

Fig 2 Source: Imago Images

Fig 3 Source: Georgia O'Keeffe Museum Collections

Fig 4 source: Artsy

Fig 5 source: Artchive

Fig 6 Source: Art Institute of Chicago

Fig 7 Source: Georgia O'Keeffe Museum Collections

Fig 8 source: Georgia O'Keeffe Online

Fig 9 Source: Georgia O'Keeffe Museum Collections

 

 ملیحه نوروزی

مدیر
۱۴۰۴/۰۲/۱۶